تمدنها بر پایه الگوی فرهنگی خود از یکدیگر متمایز می شوند و فرهنگها حاصل اندیشه هایند. ملت هایی که به داشته های خویش به چشم حقارت بنگرند، طعم تلخ وابستگی فرهنگی را همیشه در کام خواهند داشت. پاس داشت و نشر ذخایر فکری و فرهنگی، زمینه برپا ساختن تمدنی پویا را فراهم می آورد. در این میان، اندیشمندان الهی که از سرچشمه وحی سیراب می شوند، پایه های تمدن های صالح را می سازند؛ تمدنهایی که در سطح ظاهری حیات حیوانی متوقف نمی شوند، و تنها افتخارشان این نیست که رفاه مادی به ارمغان می آورند، بلکه خوش بختی این جهانی انسانها را به مثابه پیش نیاز نیک بختی ابدی می نگرند، و کاخ بلندمرتبه حیات جاوید را از ورای حجابهای مادی رصد می کنند.
تلاش نظام مند انسانها برای شناخت کتاب تکوین و تشریع، به پیدایش رشته های مختلف علوم منجر شده است که برخی انتزاعی تر و زیربنایی تر، و بعضی کاربردی ترند. شاخه های کاربردی علوم بر ریشه ادراکات نظری روییده اند و از آنها تغذیه می کنند. فهم درست رابطه این علوم با یکدیگر و تشریح آن، گوهر کم یابی است که افراد کم نظیری در طول تاریخ تفکر بشر بدان دست بازیده اند. اسلام به مثابه کامل ترین دین الهی، چشم اندازی ژرف و تصویری همه جانبه نگر از هستی و حیات انسانی فراروی فکر بشر می گسترد و همه ساحت های هستی را در یک سامانه به هم پیوسته تعریف می کند. شکوه و زیبایی این چشم انداز واقع نما هنگامی آشکار می شود که همه اجزای آن در جای خود قرار گیرند و رابطه آنها با یکدیگر به درستی فهم و تبیین شود. تنها در این صورت است که زندگی انسان هدف و معنای واقعی خود را پیدا می کند.